لغتنامه دهخدا
وزک . [ وَ زَ ] (اِ) بید مجنون . (یادداشت مرحوم دهخدا). یک قسم درختی که هرگز بار ندهد و پده نیز گویند و به تازی غرب خوانند. (ناظم الاطباء). درخت پده را گویند و آن درختی است که هرگز بار ندهد و به عربی غرب خوانند. گویند اگر کسی را زلو [ زالو ] به گلو رفته باشد آب برگ آن را گرفت