خواباندهلغتنامه دهخداخوابانده .[ خوا / خا دَ / دِ ] (ن مف ) اسم مفعول است از مصدر خواباندن به همه ٔ معانی آن . رجوع به خواباندن شود.
خوابانیدهلغتنامه دهخداخوابانیده . [خوا / خا دَ / دِ ] (ن مف ) اسم مفعول است از مصدر خوابانیدن در همه ٔ معانی آن . رجوع به خوابانیدن شود.
irrepressibleدیکشنری انگلیسی به فارسیقابل تحمل نیست، غیر قابل جلوگیری، سرکش، منع ناپذیر، جلوگیری نکردنی، خوابانده نشدنی، مطیع نشدنی