خواجگانلغتنامه دهخداخواجگان . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ] (اِ) ج ِ خواجه . (ناظم الاطباء). رجوع به خواجه شود : ای خواجگان دولت سلطان به هر نمازاو را دعا کنید که او درخور دعاست . ف
خواجگانلغتنامه دهخداخواجگان . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ](اِخ ) نام سلسله ٔ نقشبندیه . (یادداشت بخط مؤلف ).- سلسله ٔ خواجگان ؛ سلسله ٔ نقشبندیه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نقشبندیه شود.
خواجگینلغتنامه دهخداخواجگین . [ خوا / خا ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش خمام شهرستان رشت . واقعدر یک هزار و پانصد گزی جنوب خمام کنار راه شوسه ٔ خمام به رشت . این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 1150 تن سکنه
خوجانلغتنامه دهخداخوجان .(اِخ ) قصبه ٔ بلوک استواء از نیشابور. (دمشقی ) (معجم البلدان ) (منتهی الارب ): خوجان شهرکی است [ از خراسان ] با کشت و برز بسیار و آبادان و از حدود نشابور است . (حدود العالم ). چون به خوجان رسیدند قصبه ٔ استواء، طغرل بامداد از آنجا برانده بود. (تاریخ بیهقی ). در فرهنگ ج
خوزانلغتنامه دهخداخوزان . [ ] (اِخ ) نام پهلوانی معروف است که خوزان اصفهان آبادکرده ٔ اوست . (انجمن آرای ناصری ). در آنندراج آمده : پهلوانی بوده است از ایران از چاکران کیخسروبن سیاوش : بیک دست مر طوس را کرد جای منوشان و خوزان فرخنده رای . ف
خوزانلغتنامه دهخداخوزان . [ ] (اِخ ) نام قریتی است از قراء اصفهان مرکز ماربین . (یادداشت بخطمؤلف ). صاحب انجمن آرای ناصری میگوید این ناحیت آبادکرده ٔ خوزان پهلوانست : نخست از ملوک گردنکش و سپهدار لشکرکش فرعون لعین از خوزان ماربین برخاست و در ملک بر ذروه ٔ میغ بنشست . (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان
یسویلغتنامه دهخدایسوی . [ ] (اِخ ) یکی از بلاد ماورأالنهر و از آنجاست خواجه احمد یسوی یکی از پیشروان سلسله ٔ خواجگان (سلسله ٔ نقشبندیه ). (یادداشت مؤلف ).
علوان الاقشهریلغتنامه دهخداعلوان الاقشهری . [ ع َل ْ نُل ْ اَ ش َ ] (اِخ ) بابا نعمةاﷲ محمود نخجوانی . از خواجگان طریقت نقشبندیه . رجوع به بابا نعمةاﷲ... شود.
علوان آق شهریلغتنامه دهخداعلوان آق شهری . [ع َل ْ ن ِ ش َ ] (اِخ ) بابا نعمةاﷲ. از خواجگان طریقت نقشبندیه . رجوع به بابا نعمةاﷲ محمود نخجوانی شود.
بسیملغتنامه دهخدابسیم . [ ب َ ] (اِخ ) صالح افندی از شعرای متأخر عثمانی و از مردم اسلامبول و از خواجگان بود و بسال 1243 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).