دارجارلغتنامه دهخدادارجار. (اِخ ) دهی از دهستان ناتل کنار بخش نور شهرستان آمل در 4هزارگزی جنوب سولده . دشت . معتدل . مرطوب مالاریائی و دارای 110 تن سکنه است . آب آن از ناتل رود.محصول آنجا برنج ، و مختصر غلات . شغل اهالی زراعت ا
درزرلغتنامه دهخدادرزر. [ دَ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ده سرد بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 83 هزارگزی جنوب بافت و 4 هزارگزی باختر راه فرعی دولت آباد به بافت . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
درزگیرjoint sealantواژههای مصوب فرهنگستانموادی برای جلوگیری از ورود آب و آشغال یا مواد خارجی به داخل درز
جارلغتنامه دهخداجار. (پسوند) مزید مؤخر امکنه و لهجه ای از «زار» است : اقیره جار. اگیره جار. انارجار. تجسن جار. دارجار. نرگس جار. رمجار. گل جاری . شمعجاران . دینارجاری .که در تمام امثله ٔ بالا زار بوده است : و از آن چیزها نیز یکی آن بود که اندر خزینه ٔ فرش بساطی بود د