دانشجوئیلغتنامه دهخدادانشجوئی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل دانشجو. طلب علم . دانش پژوهی . || تحصیل در دانشکده و دانشگاه .
دانشجوی خلبانیstudent pilotواژههای مصوب فرهنگستاندانشجویی که تحت تعلیم استادخلبان است و هنوز گواهینامۀ خلبانی دریافت نکرده است
انترنفرهنگ فارسی عمیددانشجوی پزشکی که به منظور ورزیده شدن در رشتۀ خود، چند ترم آخر تحصیل را در بیمارستان و زیر نظر استادان به مداوای بیماران بپردازد.
کارورزفرهنگ فارسی معین(وَ) (ص فا.) 1 - آن که به کاری اشتغال دارد، کارکن . 2 - دانشجوی پزشکی که در بیمارستان به دستور سرپزشک کار می کند، انترن .