داکانلغتنامه دهخداداکان . (اِخ ) نام محلی کنار راه قزوین و همدان میان نرجه و راکان (رکان ) و در 196هزارگزی تهران .تلفظ اصلی و معمولی دَکان است . رجوع به دکان شود.
دهکان دهکانلغتنامه دهخدادهکان دهکان . [ دَ دَ ] (ق مرکب ) ده تا ده تا. (ناظم الاطباء). دهگان دهگان . رجوع به ده و دهگان شود.
دکانلغتنامه دهخدادکان . [ دُک ْ کا ] (اِخ ) دهی است به همدان . (منتهی الارب ). قریه ای است در نزدیکی همدان . (از معجم البلدان ). نام قریه ای بزرگ میان کرمانشاه و همدان و آن را باایوب و ابوایوب نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
دکانیلغتنامه دهخدادکانی . [ دُک ْ کا نی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به دکان . || صاحب دکان . (اقرب الموارد).
دوپیکانلغتنامه دهخدادوپیکان . [ دُ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (مرکب از «دو» + «پیکان »که آهن نوک تیز سر تیر است ) تیری که دارای دوپیکان است . که دو پیکان دارد. (یادداشت مؤلف ) : به تیر دوپیکان ز سر برگرفت کنیزک بدو ماند اندر
راکانلغتنامه دهخداراکان . (اِخ ) نام محلی در کنار راه قزوین و همدان میان داکان و سیف آباد، در 197هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ).