درآویزندهلغتنامه دهخدادرآویزنده . [ دَ زَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آویزنده ؛ دیمری ؛ تیزدهن بزرگ ذات درآویزنده به مردم و جز آن . (منتهی الارب ). و رجوع به درآویختن شود.
ذومعلقةلغتنامه دهخداذومعلقة. [ م َ ل َ ق َ ] (ع ص مرکب ) رجل ذومعلقة؛ مرد درآویزنده در هر چه که پیش آید. (منتهی الارب ).
متربقلغتنامه دهخدامتربق . [ م ُ ت َ رَب ْ ب ِ ] (ع ص ) درآویزنده چیزی را به گردن خود. (آنندراج ). کسی که چیزی به گردن خود آویزان میکند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تربق شود.
معلقةلغتنامه دهخدامعلقة. [ م َ ل َ ق َ ] (ع اِ) رجل ذومعلقة؛ مرد درآویزنده در هرچه که پیش آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
دیمریلغتنامه دهخدادیمری . [ دَ م ُ / م َ ری ی ] (ع ص ) تیزدهن بزرگ ذات درآویزنده بمردم و جز آن . (منتهی الارب ). و یقال انه لدیمری ؛ ای حدید علق . (تاج العروس ).
مترنخلغتنامه دهخدامترنخ . [ م ُ ت َ رَن ْ ن ِ ] (ع ص ) چنگ درزننده و درآویزنده . (آنندراج ). آن که چنگ درمی زند و می آویزد. (ناظم الاطباء). || خوار و فرومایه و ذلیل . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ترنخ شود.