درندگیلغتنامه دهخدادرندگی . [ دَ رَ دَ / دِ ] (حامص ) عمل درنده . حالت و صفت درنده . سبعیت . فروست . فروسیت . و رجوع به درنده و دریدن شود.
پذیرندگی1compliance 1واژههای مصوب فرهنگستانتن دادن به خواستِ دیگری، بیآنکه فرد الزاماً عقاید یا مواضع شخصی خود را تغییر دهد
گذرندگیosmosisواژههای مصوب فرهنگستانعبور حلاّل خالص از غشای نیمهتراوایی که دو ناحیه از محلولی با غلظتهای متفاوت را از هم جدا کرده است