درراهunderwayواژههای مصوب فرهنگستانشناوری که نه درلنگر باشد، نه به گِل نشسته و نه به جایی بسته شده باشد
چشم درراهیلغتنامه دهخداچشم درراهی . [ چ َ / چ ِ دَ ] (حامص مرکب ) چشم براهی .چشم برراهی . انتظار. تربص . رجوع به چشم برراهی شود.
دیررویلغتنامه دهخدادیرروی . (نف مرکب ) دیررو. دیر روینده . آن تخم که دیر از خاک سرزند. (یادداشت مؤلف ).