دساملغتنامه دهخدادسام . [ دِ ] (ع اِ) سرپوش شیشه و مانند آن . (منتهی الارب ). «سداد» و آنچه در بطری و مانند آن را بوسیله ٔ آن بندند. (ازاقرب الموارد). سر شیشه و جز آن . || آنچه بدان گوش و جراحت را استوار بندند. (منتهی الارب ).
دسمةلغتنامه دهخدادسمة. [ دَ س ِ م َ ] (ع ص ) تأنیث دسم ، چرب . (از منتهی الارب ). و رجوع به دَسِم شود.
دسمةلغتنامه دهخدادسمة. [ دَ س َ م َ ] (ع اِ) مورچه ، و یا آن دَیسمة باشد و مذکر نیز آید. (از منتهی الارب ). و رجوع به دیسم و دیسمة شود.
دسمهلغتنامه دهخدادسمه . [ دَ م َ / م ِ ] (اِ) نوعی از غله باشد. (برهان ) (آنندراج ). درجع، و آن نوعی از حبوب است . (یادداشت مرحوم دهخدا). دسمر. و رجوع به دسمر شود.