دفالغتنامه دهخدادفا. [ دَ ] (ع اِ) انحناء. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). خمیدگی . (ناظم الاطباء).
گروه گسست دیفی ـ هلمنgap Diffie-Hellman group, GDHواژههای مصوب فرهنگستانگروه G هرگاه که مسئلۀ تصمیم دیفی ـ هلمن روی آن در زمان چندجملهای حلپذیر باشد، اما احتمال وجود یک الگوریتم/ خوارزمی احتمـالاتی بـرای حـل مسئلۀ محاسبـاتی دیفی ـ هلمن بر روی آن گروه در زمان چند جملهای ناچیز باشد
دفادفلغتنامه دهخدادفادف . [ دَ دِ ] (ع اِ) ج ِ دَفدفة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دفدفة شود.
دفافةلغتنامه دهخدادفافة. [ دَف ْ فا ف َ ] (ع اِ) قوم که دچار خشکسالی شوند آنگاه باران بر آنها ببارد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
دفافینلغتنامه دهخدادفافین . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دَفّان . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). رجوع به دفّان شود.
دفافلغتنامه دهخدادفاف . [ دِ ] (ع مص ) شتاب نمودن در کشتن خسته . (از منتهی الارب ). به اتمام رساندن کشتن شخص مجروح . (از اقرب الموارد). مُدافّة. و رجوع به مدافّة شود.
دفاعلغتنامه دهخدادفاع . [ دَف ْ فا ] (ع ص ) سخت دفع کننده : رجل دفاع عن عرضه ؛ مردی ناموس پرست . (یادداشت مرحوم دهخدا). کثیرالدفع. (اقرب الموارد). || کسی که استخوان کاسه را یک سو کند تا بجای وی گوشت پاره آید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دستگاه فرماندهی اصلیmaster controllerواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه فرماندهی چراغ راهنمایی اصلی در سامانة هماهنگشده که دستگاههای فرماندهی دیگر تقاطعها تحت نظارت آن هستند متـ . دفا
دفادفلغتنامه دهخدادفادف . [ دَ دِ ] (ع اِ) ج ِ دَفدفة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دفدفة شود.
دفافةلغتنامه دهخدادفافة. [ دَف ْ فا ف َ ] (ع اِ) قوم که دچار خشکسالی شوند آنگاه باران بر آنها ببارد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
دفافینلغتنامه دهخدادفافین . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دَفّان . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). رجوع به دفّان شود.
دفافلغتنامه دهخدادفاف . [ دِ ] (ع مص ) شتاب نمودن در کشتن خسته . (از منتهی الارب ). به اتمام رساندن کشتن شخص مجروح . (از اقرب الموارد). مُدافّة. و رجوع به مدافّة شود.
دفاعلغتنامه دهخدادفاع . [ دَف ْ فا ] (ع ص ) سخت دفع کننده : رجل دفاع عن عرضه ؛ مردی ناموس پرست . (یادداشت مرحوم دهخدا). کثیرالدفع. (اقرب الموارد). || کسی که استخوان کاسه را یک سو کند تا بجای وی گوشت پاره آید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ادفالغتنامه دهخداادفا. [ اَ ] (ع ص ) اَدْفی ̍. گوژپشت . هو ادفا بغیر همز؛ ای فیه انحناء. (تاج العروس ).