دهانۀ برخوردیmeteoritic crater, crater 2واژههای مصوب فرهنگستانعارضهای دایرهشکل بر سطح ماه و دیگر اجسام صُلب منظومۀ شمسی که سطحی فرورفته و لبهای برآمده دارد و ناشی از برخورد سنگهای سرگردان آسمانی است متـ . دهانه ۵
دحونةلغتنامه دهخدادحونة. [ دِ وَن ْن َ ] (ع ص ) رجل دحونة؛ مرد گربز بدباطن . (منتهی الارب ). دَحِن . (منتهی الارب ). خبیث . || فربه کوتاه بالای کلان شکم . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
دعانةلغتنامه دهخدادعانة. [ دَ ن َ ] (ع مص ) بی باکی . (منتهی الارب ). بی باک گردیدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ضحیانةلغتنامه دهخداضحیانة. [ ض َح ْ ن َ ] (ع ص ) تأنیث ضحیان . || قُلةٌ ضحیانة؛ سر کوه ظاهر برای آفتاب . (منتهی الارب ).
دهانهلغتنامه دهخدادهانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دهنه . هر چیز منسوب و مربوط به دهان . (یادداشت مؤلف ). هر چیز شبیه به دهان . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). || فرورفتگی تیر که به زه پیوندد. دهان سوفار : نشود
دهانةلغتنامه دهخدادهانة. [ دَ ن َ / ن ِ ] (ع مص ) کم شیر گردیدن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
پرتابههای دهانۀ برخوردیcrater raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتابههایی که پراکنش آنها تا شعاع ده برابر قطر یک دهانۀ برخوردی تازه گستردگی دارد
لبۀ دهانۀ برخوردیcrater rimواژههای مصوب فرهنگستانزمین بالاآمدۀ دور دهانۀ برخوردی که در دهانههای برخوردی تازه شیبهای درونی آن تندتر از شیبهای بیرونی آن است
حوضۀ برخوردیimpact basinواژههای مصوب فرهنگستاندهانۀ برخوردی بزرگی که در آن چند حلقه کوه هممرکز وجود دارد