داتنلغتنامه دهخداداتن . [ ت َ ] (مص ) صورت پهلوی مصدر «دادن » و آن ازریشه ٔ اوستائی «دا» است . (از ایران باستان ص 71).
داثنلغتنامه دهخداداثن . [ ث ِ ] (اِخ ) نام ناحیه ای نزدیک غزّه از اعمال فلسطین به شام و بدانجا مسلمانان با رومیان درآویختندو آن نخستین جنگ بود میان ایشان . (معجم البلدان ).
دوتنورهلغتنامه دهخدادوتنوره . [ دُ ت َ رَ / رِ ] (ص نسبی ) قسمی نان . دوالکه . دوباره تنور. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوالکه شود.
هم قبیلهلغتنامه دهخداهم قبیله . [ هََ ق َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) دوتن که از افراد یک قبیله باشند. (یادداشت مؤلف ).
دوتنورهلغتنامه دهخدادوتنوره . [ دُ ت َ رَ / رِ ] (ص نسبی ) قسمی نان . دوالکه . دوباره تنور. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوالکه شود.