۱. گردیدن گرد چیزی؛ حرکت کردن و گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر.
۲. (اسم) [جمع: ادوار] گردش.
۳. (اسم) گردش سال.
۴. (اسم) عصر و زمان؛ روزگار.
〈 دور برداشتن: (مصدر لازم) سرعت گرفتن؛ سرعت پیدا کردن؛ تند شدن.
〈 دور زدن: (مصدر لازم)
۱. پیرامون چیزی گردیدن؛ چرخیدن؛ گردش کردن.
۲. برگشتن و تغییر جهت دادن اتومبیل یا وسیلۀ نقلیۀ دیگر در خیابان.
〈 دور زمان: [قدیمی] گردش زمان؛ حوادث روزگار.
〈 دور کردن: (مصدر متعدی)
۱. چیزی را در فاصلۀ دور قرار دادن.
۲. کسی را از خود راندن یا به محل دور فرستادن.
〈 دورگردون: دورچرخ؛ گردش افلاک و روزگار و دنیا: ◻︎ دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نبود / دائماً یکسان نباشد کار دوران غم مخور (حافظ: ۵۱۷).
〈 دوروبر: [عامیانه] پیرامون؛ گرداگرد؛ اطراف کسی یا چیزی.
۱. بعید، پرت، متباعد
۲. مستبعد
۳. جدا، منفک
۴. مهجور
۵. منفصل
۶. بری
۷. دیر ≠ قریب، نزدیک
گرد