دوسویلغتنامه دهخدادوسوی . [ دُ ] (حامص مرکب ) دوسو. دوطرف : جبینان ؛ دو سوی پیشانی . (دهار). قذألان ؛ دو سوی قفا. (دهار). رجوع به دوسو شود.
دوسوییbijectionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی یکبهیک و پوشا بین دو مجموعه متـ . تابع دوسویی bijective function تناظر یکبهیک one-to-one correspondence
اصل دوسویگیprinciple of reciprocity, reciprocity theorem, reciprocity principleواژههای مصوب فرهنگستاناصلی که بر پایۀ آن پتانسیل ایجادشده در نقطۀ M، که حاصل از چشمۀ جریان در نقطۀ A است، با جابهجا کردن نقاط اندازهگیری تغییر نمیکند
دوسویه 2stereophonic 2, stereoواژههای مصوب فرهنگستانویژگی نوعی ضبط یا پخش صدا که در آن از دو راستا برای ضبط یا پخش استفاده میشود
دوسوییbijectionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی یکبهیک و پوشا بین دو مجموعه متـ . تابع دوسویی bijective function تناظر یکبهیک one-to-one correspondence
ستللغتنامه دهخداستل . [ س َ ] (اِ) ظرفی بزرگ با یک دسته که دوسوی آن بدو سوی ظرف پیوسته است . رجوع به سطل شود.
مقبول الطرفینلغتنامه دهخدامقبول الطرفین . [ م َ لُطْ طَ رَ ف َ ] (ع ص مرکب ) آنکه مورد قبول هر دو طرف باشد. آنکه هر دوسوی او را بپذیرند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
خنابةلغتنامه دهخداخنابة. [ خ ِ / خ ُن ْ نا ب َ ] (ع اِ) سوی بینی نزدیک منخرین . منه : خنابتان ؛دوسوی بینی نزدیک منخرین . || سوی کلان بینی و سوی بینی از جانب بالای آن . || کبر. نخوت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
دوسویه 2stereophonic 2, stereoواژههای مصوب فرهنگستانویژگی نوعی ضبط یا پخش صدا که در آن از دو راستا برای ضبط یا پخش استفاده میشود
دوسوییbijectionواژههای مصوب فرهنگستانتابعی یکبهیک و پوشا بین دو مجموعه متـ . تابع دوسویی bijective function تناظر یکبهیک one-to-one correspondence