خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دژنام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دژنام
/dožnām/
معنی
= دشنام
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دشنام، سب، فحش، ناسزا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دژنام
لغتنامه دهخدا
دژنام .[ دُ ] (اِ مرکب ) دشنام و ملامت . (آنندراج ). ناسزا. فحش : معاقرة؛ پیوسته کاری کردن و با کسی کاویدن در دژنام یا در هجا یا در خصومت . (تاج المصادر بیهقی ).- دژنام دادن ؛ ناسزا گفتن . فحش دادن . شتم . (تاج المصادر بیهقی ): استقذاف ؛ دژنام دادن ...
-
دژنام
واژگان مترادف و متضاد
دشنام، سب، فحش، ناسزا
-
دژنام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dožnām = دشنام
-
دژنام
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (ص مر.) دشنام ، فحش .
-
جستوجو در متن
-
دشنام
واژگان مترادف و متضاد
بددهانی، دژنام، سب، سقط، شتم، فحش، ناسزا
-
استقذاف
لغتنامه دهخدا
استقذاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دشنام دادن خواستن . (زوزنی ). دژنام دادن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). دشنام گفتن خواستن .
-
شتم
لغتنامه دهخدا
شتم . [ ش َ ] (ع مص ) مَشتَمَة. مَشتُمَة. دشنام دادن . اسم از آن شتیمة است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). توصیف کردن دیگری را به آنچه نقص و خواری او باشد. (از تعریفات ). دشنام دادن . (دهار). دژنام دادن . (تاج المصادر بیهقی ). دشنام . (فرهنگ نظام...
-
معاقرة
لغتنامه دهخدا
معاقرة. [ م ُ ق َ رَ ] (ع مص ) پیوسته کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). پیوسته ماندن در هر چیزی و کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ملازمت . (ناظم الاطباء): عاقرالشی ٔ؛ ملازم داشت آن چیز را. و گویند قد عاقر الشرب فما یفارقهم . (از اق...
-
باد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vāt] bād ۱. (هواشناسی) هوای متحرک؛ حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود میآید.۲. ‹واد› ورم، آماس، و برآمدگی در بدن یا چیز دیگر.۳. [مجاز] غرور؛ نخوت؛ خودبینی.&la...