کارخانة لبنیاتdairy factory, creamery, dairyواژههای مصوب فرهنگستانواحدی تولیدی که در آن فراوردههای شیری تولید میشود
پخشینۀ لبنیdairy spreadواژههای مصوب فرهنگستانپخشینهای که پایۀ آن چربی شیر است و میزان چربی آن کمتر از کره است
پیغذای لبنیdairy dessertواژههای مصوب فرهنگستانپیغذایی آمادۀ مصرف، ازجمله انواع بستنی خامهای و پنیرهای تازه و شیرخاگین، که از فراوردههای شیری مانند خامه و شیر و ماست تهیه شده باشد
علت وجودیraison d'êtreواژههای مصوب فرهنگستاننیروی اصلی وحدتبخش در درون یک کشور که اساس و بنیان ملیگرایی (nationalism) را پدید میآورد
فراوردۀ لبنیdairy productواژههای مصوب فرهنگستانهر فراوردۀ غذایی که از شیر تهیه شود متـ . فراوردۀ شیری milk product
ذریحلغتنامه دهخداذریح . [ ذِرْ ری ] (اِخ ) نام بتی بود به نجیر از ناحیه ٔ یمن ، نزدیک حضرموت . (معجم البلدان ).
ذریحیلغتنامه دهخداذریحی . [ ذَ حی ی ] (ع اِ) مادّه ٔ عامله ٔ قوی که از حشره ٔ ذروح (ذراریح ) گیرند و از آن مشمع سازند. و این ماده را در طب نیز بکار برندلکن باید در استعمال آن نهایت احتیاط مرعی داشت چه ماده ای سخت خطرناک است .
ذريعةدیکشنری عربی به فارسیشتاب , عجله , کارمهم , اقدام مهم , اقتضاء , بهانه , عذر , دستاويز , مستمسک , بهانه اوردن
ذريةدیکشنری عربی به فارسیکليه جوجه هايي که يکباره سراز تخم درمياورند , جوجه هاي يک وهله جوجه کشي , جوجه , بچه , توي فکر فرورفتن