ذفطلغتنامه دهخداذفط.[ ذَ ] (ع مص ) ذفط طائر؛ برجستن آن بر ماده و همچنین است ذفط تیس . || ذفط ذباب ؛ فضله افکندن مگس . و گفته اند که صواب در هر دو معنی با قاف است .
دفطلغتنامه دهخدادفط. [ دَ ] (ع اِمص ) برجستن طائر نر بر ماده ، و گویا صواب آن ذفط به ذال معجمه است . (از منتهی الارب ). و رجوع به ذفط شود.
ضفدلغتنامه دهخداضفد. [ ض َ ] (ع مص ) طپانچه زدن بکسی . (منتهی الارب ). زدن کسی را به کف دست . (منتخب اللغات ). سیلی زدن . چک زدن .
ذفطسةلغتنامه دهخداذفطسة. [ ذَ طَ س َ ] (ع مص ) تباه کردن کسی مال خود را. ضایع کردن مال خویش را. دفطسة با دال مهمله نیز بهمین معنی است .
دفطلغتنامه دهخدادفط. [ دَ ] (ع اِمص ) برجستن طائر نر بر ماده ، و گویا صواب آن ذفط به ذال معجمه است . (از منتهی الارب ). و رجوع به ذفط شود.
ذفطسةلغتنامه دهخداذفطسة. [ ذَ طَ س َ ] (ع مص ) تباه کردن کسی مال خود را. ضایع کردن مال خویش را. دفطسة با دال مهمله نیز بهمین معنی است .