ذومرخلغتنامه دهخداذومرخ . [ م َ رَ ] (اِخ ) وادیی است بحجاز. حطیئة گوید:ماذا تقول لافراخ بذی مرخ حمرا الحواصل لاماء و لاشجرالقیت کاسبهم فی قعر مظلمةفاغفر علیک سلام اﷲ یا عمر. (المرصع).|| بیابانی به یمن . رجوع به ذوالمرخ شود. (المرصع). || وادیی است
ذومراخلغتنامه دهخداذومراخ . [ م َ ] (اِخ ) در تاج العروس آمده است : ذومرخ وادیی است بحجاز و در حدیث ذومَراخ ذکر شده است و ابن منظور و ابن الاثیر آنرا بضم میم ضبط کرده اند و آن وادیی است نزدیک مزدلفة و بعضی گفته اند کوهی بمکة و بحاء مهمله هم آمده است .
ذومراخلغتنامه دهخداذومراخ . [ م ِ ] (اِخ ) نام وادی یا رودباری است بنزدیکی مزدلفة و گویند از بطن جبلی باشد بمکة. و آنرا با حاء مهمله نیز گفته اند.
قری الخیللغتنامه دهخداقری الخیل . [ ق َ ری یُل ْ خ َ ] (اِخ ) نام وادیی است در ذومرخ که در آن گیاه روید و اسبان را آنجا برای چرانیدن میبردند. (معجم البلدان ).
ذومراخلغتنامه دهخداذومراخ . [ م َ ] (اِخ ) در تاج العروس آمده است : ذومرخ وادیی است بحجاز و در حدیث ذومَراخ ذکر شده است و ابن منظور و ابن الاثیر آنرا بضم میم ضبط کرده اند و آن وادیی است نزدیک مزدلفة و بعضی گفته اند کوهی بمکة و بحاء مهمله هم آمده است .