رادولغتنامه دهخدارادو. (اِخ ) دهی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. که در 18هزارگزی باختر دشتیاری و کنار راه مالرو دج بدشتیاری واقع است . ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیر دارای 300 تن سکنه . آب آن از چاه و باران
رادولغتنامه دهخدارادو. (اِخ ) دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در چهارهزارگزی شمال دشتیاری و سه هزارگزی شمال راه مالرو باهو کلات بدشتیاری واقع است . ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیر، مالاریایی و سکنه ٔ آن صدتن بلوچ میباشند آب آن از رودخانه تأمین میشودو محصول آن غلات و خ
رادیولغتنامه دهخدارادیو. [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) از «بی سیم - پرتو مجهول » مصدر آن رادیه ، بمعنی شعاع دادن ، شعاع افکندن ، پرتو دادن ، پرتو افکندن که بصورت اسمی و صفتی هر دو بکار رود در صورت صفتی بمعنی مشعشع و نورانی و در صورت اسمی علامت اختصاری رادیوتلگرافی ، رادیوتلفنی ، و رادیوگرافی است . و
رادیوفرهنگ فارسی عمید۱. (برق) دستگاه گیرندۀ امواج صوتی که بهوسیلۀ برق یا باتری کار میکند.۲. مرکز فرستندۀ امواج صوتی.۳. [مجاز] سازمانی که از طریق مرکز فرستندۀ امواج صوتی به پخش برنامههای مختلف میپردازد.
رادیولژیلغتنامه دهخدارادیولژی . [ ی ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) یا پرتوشناسی دانش شناسایی پرتو مجهول یا اشعه ٔ ایکس و استفاده از آن برای امور پزشگی و درمان بیماریها. علم استفاده از اشعه ٔ مجهول برای معالجه و تشخیص ناخوشی .
رادیولژیستلغتنامه دهخدارادیولژیست . [ ی ُ ل ُ ] (فرانسوی ، ص مرکب ) کسی که دانش پرتوشناسی را بداند و بتواند بکار برد. متخصص استعمال پرتو مجهول در تشخیص و معالجه ٔ ناخوشی . رجوع به رادیولژی شود.
رادیولغتنامه دهخدارادیو. [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) از «بی سیم - پرتو مجهول » مصدر آن رادیه ، بمعنی شعاع دادن ، شعاع افکندن ، پرتو دادن ، پرتو افکندن که بصورت اسمی و صفتی هر دو بکار رود در صورت صفتی بمعنی مشعشع و نورانی و در صورت اسمی علامت اختصاری رادیوتلگرافی ، رادیوتلفنی ، و رادیوگرافی است . و
رادیوآکتیولغتنامه دهخدارادیوآکتیو. [ ی ُ ] (فرانسوی ، ص مرکب ) یا رادیوآکتیف . جسمی که از خود پرتو مجهول بیرون دهد و تأثیرات الکتریکی تولید کند. رجوع به رادیوآکتیویته شود.
رادیوگرافیلغتنامه دهخدارادیوگرافی . [ ی ُ گ ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) عمل عکس برداری با اشعه ٔ مجهول .
radioدیکشنری انگلیسی به فارسیرادیو، با رادیو مخابره کردن، پیام رادیویی فرستادن، رادیویی، مربوط به رادیو