راهابلغتنامه دهخداراهاب . (اِ مرکب ) راه آب . راه ِ آب . آبراه . آبراهه . معبر آب بحوض و استخر وجز آن . و رجوع به راه آب شود.
راحابلغتنامه دهخداراحاب . (اِخ ) زن اریحائی که به راحاب زانیه مشهور بود و چنانکه از کتاب مقدس مستفاد میشود وی خبر قوم اسرائیل را شنید و دانست که خداوند همواره با ایشان است و عمل ایشان را کامیاب خواهد داشت . (از قاموس کتاب مقدس ص 404).
راهآبگویش اصفهانی تکیه ای: râhow طاری: rahov / ǰiyov طامه ای: râhâb طرقی: rahov کشه ای: ǰohov نطنزی: râhow / ǰuvule
راهآبگویش خلخالاَسکِستانی: gəvl دِروی: âva râ/ gәvl شالی: âva râ کَجَلی: owa râh کَرنَقی: âva râ کَرینی: âva râ کُلوری: âva râ گیلَوانی: gəvl لِردی: ova râ
راهآبگویش کرمانشاهکلهری: ře:âw گورانی: ře:âw سنجابی: ře:âw کولیایی: ře:âw زنگنهای: ře:âw جلالوندی: ře:âw زولهای: ře:âw کاکاوندی: ře:âw هوزمانوندی: ře:âw
محل فاضلابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اب، سینک آشپزخانه، راهآب، مجرای فاضلاب، اگو، آبشی، منجلاب آشغالدان، آشغالدانی، زبالهدان، آشغال