رثاءدیکشنری عربی به فارسیتاسف خوردن , زاريدن , سوگواري کردن , سوگواري , ضجه و زاري کردن , سوگواي , مرثيه خواني , ضجه , سوگ , زاري
رثاءفرهنگ فارسی معین(رَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) گریستن بر مرده . 2 - سوک سرود، شعر گفتن برای مرده با تأسف و اندوه . 3 - (اِمص .) مرده ستایی ، مویه گری .
رطاءلغتنامه دهخدارطاء. [ رَ طَءْ ] (ع اِمص ) گولی و حماقت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حمق . (اقرب الموارد). احمق شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
رطاءلغتنامه دهخدارطاء. [ رِ ] (ع ص ) ج ِ رَطی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به رطی و رطی ٔ شود.
رطآءلغتنامه دهخدارطآء. [ رَطْ ] (ع ص ) زن گول . ج ، رُطْء. (منتهی الارب ). حمقاء. (اقرب الموارد). زن گول و احمق ، ج ، رَطاآت . (ناظم الاطباء).
رثافرهنگ فارسی عمید۱. شعر گفتن دربارۀ مرگ کسی با اظهار دلسوزی.۲. [قدیمی] گریستن بر مرده و برشمردن نیکوییهای او.
رثاءةلغتنامه دهخدارثاءة. [ رَ ءَ ] (ع اِ) بیماریی که در دوش شتر عارض شود و باعث لنگی آن گردد. (ناظم الاطباء).
رثاءةلغتنامه دهخدارثاءة. [ رَ ءَ ] (ع اِ) بیماریی که در دوش شتر عارض شود و باعث لنگی آن گردد. (ناظم الاطباء).
خرثاءلغتنامه دهخداخرثاء. [ خ َ ] (ع ص ، اِ) زن برآمده تهیگاه سست گوشت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
ارثاءلغتنامه دهخداارثاء. [ اَ ث َءْ ](ع ص ) کبش ارثاء؛ گوسپند سیاه سپید بهم آمیخته . (منتهی الارب ). قچقار سیاهی سپیدی آمیخته . مؤنث : رَثْآء.