روبراهلغتنامه دهخداروبراه . [ ب ِ ] (ص مرکب ) عازم حرکت و سفر. (فرهنگ نظام ). رجوع به روبراه شدن و روبراه کردن شود. || آماده . (آنندراج ). آماده و مهیا و حاضر برای کار. || مرتب و منظم و آراسته . (ناظم الاطباء). || شخص مطیع امین مشغول به کار خود. (از فرهنگ نظام ). || برگشته از رفتار نادرست و خلا
روبراه شدنلغتنامه دهخداروبراه شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آماده و متوجه سفر شدن . (آنندراج ). آغاز سفر و حرکت کردن . || راست آمدن کار. (ناظم الاطباء). سر و سامان یافتن کار. || بازگشتن از رفتار نادرست و خلاف . از کارهای ناصواب بازایستادن و در راه صلاح و رستگاری درآمدن .
servicedدیکشنری انگلیسی به فارسیخدمات، سرویس کردن، روبراه ساختن، تعمیر کردن، ماشینیراتعمیر وروغن کاری کردن
servicingدیکشنری انگلیسی به فارسیسرویس دهی، سرویس کردن، روبراه ساختن، تعمیر کردن، ماشینیراتعمیر وروغن کاری کردن
کدمةدیکشنری عربی به فارسیکوبيدن , کبود کردن , زدن , ساييدن , کبودشدن , ضربت ديدن , کوفته شدن , کبودشدگي , تباره , وزارت , تهيه , اجراء , اداره , خدمت , ياري , بنگاه , روبراه ساختن , تعمير کردن
serviceدیکشنری انگلیسی به فارسیسرویس، خدمت، کار، لوازم، استخدام، نوکری، زاوری، بنگاه، درخت سنجد، وظیفه، یک دست ظروف، اثاثه، تشریفات، کمک، عبادت، نظام وظیفه، یاری، سابقه، سرویس کردن، روبراه ساختن، تعمیر کردن، ماشینیراتعمیر وروغن کاری کردن، وابسته به خدمت
ردیفلغتنامه دهخداردیف . [ رَ ] (ع ص ، اِ) نشیننده ٔ سپس سوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء). کسی که بر یک اسب پس سوار نشیند، و در لطایف نوشته پس دیگری سوار شونده ، مأخوذ از رِدْف که به معنی سرین است . ج ، رُدافی ̍. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). نشیننده ٔ سپس سوار. ج ، رِداف
روبراهلغتنامه دهخداروبراه . [ ب ِ ] (ص مرکب ) عازم حرکت و سفر. (فرهنگ نظام ). رجوع به روبراه شدن و روبراه کردن شود. || آماده . (آنندراج ). آماده و مهیا و حاضر برای کار. || مرتب و منظم و آراسته . (ناظم الاطباء). || شخص مطیع امین مشغول به کار خود. (از فرهنگ نظام ). || برگشته از رفتار نادرست و خلا
روبراهلغتنامه دهخداروبراه . [ ب ِ ] (ص مرکب ) عازم حرکت و سفر. (فرهنگ نظام ). رجوع به روبراه شدن و روبراه کردن شود. || آماده . (آنندراج ). آماده و مهیا و حاضر برای کار. || مرتب و منظم و آراسته . (ناظم الاطباء). || شخص مطیع امین مشغول به کار خود. (از فرهنگ نظام ). || برگشته از رفتار نادرست و خلا