لغتنامه دهخدا
روزگذار. [ گ ُ ] (ن مف مرکب ،اِ مرکب ) بقدر احتیاج روز. باندازه ٔ کفاف یک روز. (ناظم الاطباء). مایه ٔ معاش که بیک روز وفا کند. (آنندراج ). قوت روزانه . مخارج قلیل روزانه . کافی برای یک روز. روزمره . قوت روزگذار. اقل ّ مایُقنَع. بخور و نمیر. (از یادداشت مؤلف ): قوت یومیه ، عل