لغتنامه دهخدا
روزمزد. [ م ُ ] (ص مرکب ) آنکه مزد خود روز بروز ستاند. (از یادداشت مؤلف ). کارگر یا کارمندی که حقوق رسمی و ثابت ماهانه ندارد و در مقابل روزهایی که کار میکند مزد دریافت میدارد. مقابل رسمی .- روزمزد کردن ؛ بکار گماردن کسی بعنوان روزمزد. میاومه . یِ