رویاندودی سردcold galvanizingواژههای مصوب فرهنگستانپوششدهی آهن با ذرات معلق روی در یک محلول آلی بهطوریکه پس از تبخیر حلاّل پوششِ روی باقی میماند
تُردش رویاندودیzinc embrittlementواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تُردش فلزمذابی در فولادهای زنگنزن آستنیتی براثر تماس با فولاد رویاندود در هنگام جوشکاری یا شعله دادن
رویاندودی خشکsherardizingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند پوشش دادن آهن یا فولاد با لایهای از فلز ازطریق تماس سطح فلز با پودر روی در دمایی کمتر از نقطۀ ذوب آن
روی اندودهلغتنامه دهخداروی اندوده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) اندوده به روی . به روی انداییده . رجوع به روی اندود شود.
اندودهلغتنامه دهخدااندوده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف ) اندودکرده شده . (ناظم الاطباء). اندودکرده . انداییده . (فرهنگ فارسی معین ).- اندوده آستین ؛ یعنی آستین برزده و ورمالیده . (شرفنامه ٔ منیری ) .- اندوده پوست </sp
تُردش رویاندودیzinc embrittlementواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تُردش فلزمذابی در فولادهای زنگنزن آستنیتی براثر تماس با فولاد رویاندود در هنگام جوشکاری یا شعله دادن