رَدْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی دست به دست دادن به نفر کناری ، پس دادن ، برگشت ، نشان ، علامت باقی مانده ، دادن ، عبور ، رفتن ، نفهمیدن
چرت چرتلغتنامه دهخداچرت چرت . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت آوازِ شکستن تخمه ٔ هندوانه و خربوزه و غیره . صدائی که چون تخمه ٔ هندوانه و خربوزه با دندان شکنند، به گوش رسد.
چرت و پرتلغتنامه دهخداچرت و پرت . [ چ ِ ت ُ پ ِ / چ َ ت ُ پ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع )پرت و پلا. سخنان یاوه و بیهوده . حرف مفت . دری وری .
چرت و پرتلغتنامه دهخداچرت وپرت . [ چ ِ ت ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خرت وپرت . چیزی کوچک و بی مصرف . رجوع به خرت و پرت شود.
ستارۀ رَدْفیAlpha Cygni starواژههای مصوب فرهنگستانهریک از ستارههای متعلق به ردۀ اَبَرغولهای تپنده و متغیر
وُرْرَدْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی دنبال ، پیرو ، تابع ، مراقب ، مواظب ، بادیگارد ، مامور تعقیب و مراقبت