لغتنامه دهخدا
ریاح . (ع اِ)رَیاح . رواح . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَیاح در معنی اخیر و رواح شود. || ج ِ ریح به معنی باد. (منتهی الارب ) (دهار). ریاح چهارگونه است : جنوب و آن باد قبله است و شمال که از شمال می وزد و صبا که آن از خاور می وزد و دبور که آن از با