لغتنامه دهخدا
زادخوست . [ خوَس ْ / خُس ْ ] (ص مرکب )بمعنی زادخور است که پیر سالخورده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). || شخصی که چیزی کم خورد و ضعیف و نحیف باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). || کودکی که از بیماری کلان نگردد؛ الائتنان . (منتهی الارب در ماده ٔ ت ن