لغتنامه دهخدا
زاذویه . [ ی َ ] (اِخ ) مرزبان سرخس بود و با عبداﷲبن خازم که بدستور عبداﷲبن عامر بعزم فتح سرخس آمده بود پیمان صلح بست . بلاذری آرد: زاذویه مرزبان سرخس به ابن خازم پیشنهاد صلح کرد و تعهد کرد زنان سرخس را بدو تسلیم کند و از مردان صد تن مسلمان شوند. ابن خازم پذیرفت و دختر زادویه