برصوما زامرلغتنامه دهخدابرصوما زامر. [ ب َ م ِ ] (اِخ ) یکی از موسیقی دانهای مشهور و شاگرد ابراهیم موصلی است . رجوع به کتاب التاج ص 38، 39 و 41 و ایران درزمان ساسانیان ص 2
جمرلغتنامه دهخداجمر. [ ] (اِخ ) از مزارع قم است که از نهر مزرعه ٔ کمیدان مشروب میشود. (مرآت البلدان ج 4 ص 266).
جمرلغتنامه دهخداجمر. [ ج َ ] (ع مص ) گردآمدن . (منتهی الارب ). گرد آمدن و بهم پیوستن . (از اقرب الموارد). || جستن در قید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || خدرک آتش دادن بکسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دور و یکسو کردن کسی را. (منتهی الارب ). || نیازمند کردن به پیوستن . جمرالامر ا
جمیرلغتنامه دهخداجمیر. [ ج َ ] (ع اِ) جمعشدنگاه مردم . (منتهی الارب ). محل اجتماع مردم . (از اقرب الموارد).- ابناجمیر ؛ شب و روز. (منتهی الارب ).- ابن جمیر ؛ شب تاریک . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). هلال شبی که درآن شب هلال پنهان گرد
زامرةلغتنامه دهخدازامرة. [ م ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث زامر. نوازنده ٔ نی . (اقرب الموارد). و رجوع به زامر و زمر شود.
زامریلغتنامه دهخدازامری . (اِخ ) از امراء قوم اسرائیل بوده و در 918 ق . م . زمام امور آن قوم را بدست داشته است . خانه ٔ وی از طرف مخالفینش محاصره و سوخته شد و او خود نیز طعمه ٔ حریق گردید. (از قاموس الاعلام ترکی ).
برصوما زامرلغتنامه دهخدابرصوما زامر. [ ب َ م ِ ] (اِخ ) یکی از موسیقی دانهای مشهور و شاگرد ابراهیم موصلی است . رجوع به کتاب التاج ص 38، 39 و 41 و ایران درزمان ساسانیان ص 2
سریاناسلغتنامه دهخداسریاناس . [ س ُ ] (اِ) نوعی از پرندگان دریایی . زامر نیز خوانده شده . (دزی ج 1 ص 651).
زامرةلغتنامه دهخدازامرة. [ م ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث زامر. نوازنده ٔ نی . (اقرب الموارد). و رجوع به زامر و زمر شود.
زامریلغتنامه دهخدازامری . (اِخ ) از امراء قوم اسرائیل بوده و در 918 ق . م . زمام امور آن قوم را بدست داشته است . خانه ٔ وی از طرف مخالفینش محاصره و سوخته شد و او خود نیز طعمه ٔ حریق گردید. (از قاموس الاعلام ترکی ).
برصوما زامرلغتنامه دهخدابرصوما زامر. [ ب َ م ِ ] (اِخ ) یکی از موسیقی دانهای مشهور و شاگرد ابراهیم موصلی است . رجوع به کتاب التاج ص 38، 39 و 41 و ایران درزمان ساسانیان ص 2