زایدةلغتنامه دهخدازایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) شهری است در نزدیکی شهر نت فونت واقع در کنار نهر ابره در راه سرقسطه به برشلونه ٔ اندلس . (از الحلل السندسیه ج 2 صص 196 - 197).
زایدةلغتنامه دهخدازایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن ابی الرقاد باهلی مکنی به ابومعاذ بصری صیرفی . از عاصم احوال و ثابت بنانی و زیاد نمیری روایت دارد و یحیی بن کثیر عنبری ومحمدبن ابی بکر مقدمی و عبیداﷲبن عمر قواریری و محمدبن سلام جمحی و دیگران از او نقل حدیث کرده اند. ابن حبان درباره ٔ او گوید: یروی
زایدةلغتنامه دهخدازایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائده . ابن سلیم از محدثان است و ابن حبان او را در ثقات آورده و از عمران بن عمیر نقل شده که وی مجهول است . (از لسان المیزان ).
زایدةلغتنامه دهخدازایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائده . ابن عبداﷲبن مطربن شریک . پدر معن بن زایده است . (از تاریخ سیستان چ بهار ص 143). و رجوع به وفیات الاعیان ج 2 ص 159، معن بن زائده شود.
زایدةلغتنامه دهخدازایدة. [ ی ِ دَ ] (اِخ ) زائده . ابن عمرو ناعطی از قبیله ٔ همدان کوفه و ناعطی چنانکه سمعانی گوید: منسوب به ناعط از بطون بنی همدان کوفه است . شیخ طوسی در کتاب رجال زایدةبن عمرو را از اصحاب امام جعفر صادق (ع ) شمرده است . (از اعیان الشیعه ).
پردیس جادهکنار،پارک جادهکنارroadside parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی در کنار جاده، غالباً در فضایی روستایی، برای استراحت و تفریح گردشگران و مسافران
جودةلغتنامه دهخداجودة. [ ج َ دَ] (ع مص ) جَیِّد کردن . کار نیک کردن . || چیزی جید آوردن . || نیکو گفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تندرو گردیدن و رائع گشتن اسب . (اقرب الموارد). || یک بار تشنه شدن . || (اِ) پینکی . (منتهی الارب ).