لغتنامه دهخدا
زجمة. [ زَ م َ ] (ع اِ) زحرة که بچه با آن بیرون آید. گویند: ولدته بزجمة؛ یعنی او را با درد (زحرة) بزاد. (از اقرب الموارد). زجمة و زحمة و زکمة، درد زاییدنست که بیرون می آید با آن بچه . (از ترجمه ٔ قاموس ). || آواز خفیف و نرم و آهسته ، مرادف نأمة. گویند: ما عصیته زجمة و لا نأ