خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرداب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زرداب
/zardāb/
معنی
۱. (زیستشناسی) = صفرا
۲. مایع زردرنگی که از زخم بیرون میآید؛ زردآب؛ آب زرد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
صفرا، لو
دیکشنری
bile, gall
-
جستوجوی دقیق
-
زرداب
واژگان مترادف و متضاد
صفرا، لو
-
زرداب
لغتنامه دهخدا
زرداب . [ زَ ] (اِ مرکب ) نام خلطی است که به عربی صفرا گویند.(برهان ) (آنندراج ). آب زردرنگ و خلط و صفرا. (ناظم الاطباء). (از: زرد + آب ، آب زردرنگ ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). مایعی لزج ، کشدار، قلیایی ، تلخ ، مهوع و زردرنگ (علت وجه تسمیه ) که بوسیله...
-
زرداب
لغتنامه دهخدا
زرداب . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چمچال است که در بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاه واقع است ، و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زرداب
لغتنامه دهخدا
زرداب . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دابو است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است ، و 415 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
زرداب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zardāb ۱. (زیستشناسی) = صفرا۲. مایع زردرنگی که از زخم بیرون میآید؛ زردآب؛ آب زرد.
-
bile, gall
زرداب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مایع غلیظ قلیایی که از کبد ترشح و در زَهره ذخیره میشود متـ . صفرا
-
زرداب
فرهنگ فارسی معین
ریز ( ~.) 1 - (ص فا.) بدخویی کننده ، خشم گیرنده . 2 - (اِمص .) خونریزی .
-
زرداب
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِمر.) صفراء، مایع زردرنگی که از کبد ترشح می شود.
-
زرداب
دیکشنری فارسی به انگلیسی
bile, gall
-
زرداب
دیکشنری فارسی به عربی
صفراء
-
واژههای مشابه
-
زرداب،صفرا زرداب
لهجه و گویش تهرانی
صفرا
-
زرداب ریز
لغتنامه دهخدا
زرداب ریز. [ زَ ] (نف مرکب ) کسی که بدخویی ، خشم ، قهر و غضب کند. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء) (از برهان ) || بدخوی . || خون ریز. || غصه خور. || کسی که دل از قهر و غضب خالی کند. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
زرداب ریزی
لغتنامه دهخدا
زرداب ریزی . [ زَ ] (حامص مرکب ) خون ریزی . (فرهنگ فارسی معین ).کنایه از خون ریختن باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || بدخویی . تندخویی . (فرهنگ فارسی معین ). کنایه از غصه کردن و بدخویی نمودن و دل خالی کردن از قهر و غضب هم هست . (برهان )....
-
زرداب محله
لغتنامه دهخدا
زرداب محله . [ زَ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش لنگرود است که در شهرستان لاهیجان واقع است ، و 118 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).