زریوندلغتنامه دهخدازریوند. [ زَ ری وَ ] (اِخ ) نام مبارزی است مازندرانی . (برهان ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). مبارزی بوده از مبارزان . (جهانگیری ) : زریوند مازندرانی منم که بازی بود جنگ اهریمنم . نظامی (ا
جروندلغتنامه دهخداجروند. [ ج َرْ وَ ] (اِ) به معنی چراغ باشد. (برهان ) (آنندراج ). چراغ هر گونه باشد. سراج . (یادداشت مؤلف ).
جگرآگندفرهنگ فارسی عمیدتکههای پاککردۀ رودۀ گوسفند که با گوشت یا جگر و چربی پر کرده و پخته باشند؛ جرغند؛ چرغند؛ چرغنده.
زاراندلغتنامه دهخدازاراند. (اِخ ) ایالتی بوده است در جنوب شرقی مجارستان واقع در ناحیه ٔ ترانسیبسکی . رجوع به دائرة المعارف بستانی و قاموس الاعلام ترکی شود.
حسن آبادلغتنامه دهخداحسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین در 30 هزارگزی جنوب خاور معلم کلایه و 7 هزارگزی راه عمومی . در کوهستان واقع و سردسیر است . دارای 94<