زوزانلغتنامه دهخدازوزان . [ زَ وَ ] (اِخ ) بلوک نیکویی است بین کوههای ارمنیة و آذربایجان و دیاربکر و موصل و مردم آنجا ارمنی و کردند. (از معجم البلدان ).
جوزانلغتنامه دهخداجوزان . (اِخ ) دهی از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد دارای 125 تن سکنه . آب آن از قنات و چاه و چشمه و محصول آنجا غلات و لبنیات و شغل مردم زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
جوزانلغتنامه دهخداجوزان . (اِخ ) دهی از دهستان دولت خانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . این ده کوهستانی و معتدل است . 574 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن میوه جات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).<br
جوزانلغتنامه دهخداجوزان . (اِخ ) نهری بود که از بلاد مداین خارج شده . بعضی از یهود در زمان اسیری در کنار آن سکونت میداشتند. بعضی بر آنند که همان قزل اوزن معروف میباشد که در دریای قزبین جاری است . (قاموس کتاب مقدس ).
بازالحمراءلغتنامه دهخدابازالحمراء. [ ] (اِخ ) قریه ای است از نواحی زوزان متعلق به اکراد بُخْتی .(از تاج العروس ) (از معجم البلدان ). قلعه ای است در نواحی زوزان که نشیمن گاه اکراد است . (مرآت البلدان ج 1 ص 160) (مراصد الاطلاع ). از
انجلغتنامه دهخداانج . [ اُ ] (اِخ ) ناحیه ای است از اعمال زوزان بین موصل و ارمینیه . (از معجم البلدان ).
باخوخالغتنامه دهخداباخوخا. (اِخ ) قلعه ایست از اعمال زوزان تابع حاکم موصل . (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ).