لغتنامه دهخدا
زویل . [ زَ ] (ع مص ) زال زوالاً و زؤولاً و زویلاً و زولاناً؛ درگشتن و دور گردیدن از جای . (منتهی الارب ). زوال . (ناظم الاطباء). رجوع به زوال شود. || (اِ) جنبش . یقال : اخذه الزویل و العویل ؛ ای الحرکة و البکاء بحیث لایستقر علی مکان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندر