جه جهلغتنامه دهخداجه جه . [ ج ِ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هلایجان بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز. کوهستانی معتدل است . سکنه 195 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6</span
زه زهلغتنامه دهخدازه زه . [ زِه ْ زِه ْ ] (صوت مرکب ) ادات تحسین . تأکید زه . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زه شود.
زِهراهvaginaواژههای مصوب فرهنگستان[زیستشناسی] مجرای ماهیچهای با پوشش مخاطی در پستانداران ماده که زهدان را به خارج متصل میکند متـ . زهدانراه [حشرهشناسی] لولهای در اندام زادآوریِ مادهها که محل قرار گرفتن نراندامه است
زِهراهبُریvaginotomyواژههای مصوب فرهنگستانبریدن یا شکافتن زِهراه متـ . زِهراهشکافی، زهدانراهبُری، زهدانراهشکافی
زه زهلغتنامه دهخدازه زه . [ زِه ْ زِه ْ ] (صوت مرکب ) ادات تحسین . تأکید زه . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زه شود.
زه خیارلغتنامه دهخدازه خیار. [ زِه ْ ] (اِ مرکب ) نوعی از گریبان . || خیار نوبر. (ناظم الاطباء). رجوع به خیار زه شود.
زِهراهvaginaواژههای مصوب فرهنگستان[زیستشناسی] مجرای ماهیچهای با پوشش مخاطی در پستانداران ماده که زهدان را به خارج متصل میکند متـ . زهدانراه [حشرهشناسی] لولهای در اندام زادآوریِ مادهها که محل قرار گرفتن نراندامه است
زِهراهبُریvaginotomyواژههای مصوب فرهنگستانبریدن یا شکافتن زِهراه متـ . زِهراهشکافی، زهدانراهبُری، زهدانراهشکافی
هوازِهslatواژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ متحرکی بر روی لبۀ حملۀ بال که با باز شدن آن شکافی بین صفحه و لبۀ بال ایجاد میشود و هوا بهآرامی از زیر به روی بال حرکت میکند