زودترین آغازearly start date, ESواژههای مصوب فرهنگستاندر روش مسیر بحرانی، زودترین زمان ممکنی که در آن میتوان یک فعالیت را باتوجهبه منابع و قیدها و تاریخ دادهها آغاز کرد
زودترین پایانearly finish date, EFواژههای مصوب فرهنگستاندر روش مسیر بحرانی، زودترین زمان ممکنی که در آن میتوان یک فعالیت ناتمام را باتوجهبه منابع، قیدها و تاریخ دادهها به پایان رساند
اکثردیکشنری عربی به فارسیبيشتر , ديگر , مجدد , اضافي , زاءد , بعلا وه , بعدي , دوتر , جلوتر , پيش بردن , جلو بردن , ادامه دادن , پيشرفت کردن , کمک کردن به , زيادتر , بيش , بيشترين , زيادترين , بيش از همه
بیشترینلغتنامه دهخدابیشترین . [ ت َ ] (ص عالی ) زیادترین . فزونترین . (ناظم الاطباء). غالب . قسمت غالب : پدر از ملک جهان بیشترین یافته بهرپسر از کتب جهان بیشترین کرده زبر. فرخی .مروان روی بهزیمت نهاد تا به حران و زن و فرزند برداشت و ا