زیرخسبلغتنامه دهخدازیرخسب . [ خ ُ ] (نف مرکب ) در بیت زیر از سوزنی ظاهراً بمعنی زیرخواب آمده است : تو زیرخسب میره ٔ باسهل دیلمی من گرچه دیلمی نیم او را برادرم ترکانه بیلکی بتو در دیلمی سپوخت گویی مگر که میره ٔ باسهل دیگرم . سوزنی (دی
میرهلغتنامه دهخدامیره . [ رَ /رِ ] (اِ) میر. خواجه و رئیس و کدخدا. (ناظم الاطباء). به معنی خواجه باشد که کدخدا و رئیس است . (برهان ). خواجه . خداوند. کدخدا. بزرگ . (یادداشت مؤلف ). خواجه و بزرگ باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ) : یکسره