زیرخوابلغتنامه دهخدازیرخواب . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) کسی که در عمل جنسی مفعول واقع شود (زن یا مرد). (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
زیرخوابیلغتنامه دهخدازیرخوابی . [ خوا / خا ] (حامص مرکب )مفعول واقع شدن در مباشرت جنسی و این لفظ اعم از بغل خوابی است ، چه بغل خوابی بیشتر بل همیشه در مورد جنس مخالف استعمال می شود. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
زیرخسبلغتنامه دهخدازیرخسب . [ خ ُ ] (نف مرکب ) در بیت زیر از سوزنی ظاهراً بمعنی زیرخواب آمده است : تو زیرخسب میره ٔ باسهل دیلمی من گرچه دیلمی نیم او را برادرم ترکانه بیلکی بتو در دیلمی سپوخت گویی مگر که میره ٔ باسهل دیگرم . سوزنی (دی
زیرخوابیلغتنامه دهخدازیرخوابی . [ خوا / خا ] (حامص مرکب )مفعول واقع شدن در مباشرت جنسی و این لفظ اعم از بغل خوابی است ، چه بغل خوابی بیشتر بل همیشه در مورد جنس مخالف استعمال می شود. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).