ساختاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] ساختاری، ارگانیک، سازمانیافته زیربنایی، روبنایی، زیرساختی ساختاریافته، منظم، مرتب
دستور ساختاریconstruction grammarواژههای مصوب فرهنگستاندر زبانشناسی شناختی، دستوری که به بررسی و توصیف ساختارهای ویژه میپردازد
باستانشناسی ساختاریstructural archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از باستانشناسی مبتنی بر این فرض که رمزگانها و قوانین و اعتقادات و مفاهیم نمادین، نظامهای فرهنگی انسان را پدید میآورند متـ . باستانشناسی نمادی symbolic archaeology
ساختاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] ساختاری، ارگانیک، سازمانیافته زیربنایی، روبنایی، زیرساختی ساختاریافته، منظم، مرتب
دستور ساختاریconstruction grammarواژههای مصوب فرهنگستاندر زبانشناسی شناختی، دستوری که به بررسی و توصیف ساختارهای ویژه میپردازد