ساراگورلغتنامه دهخداساراگور. (اِخ ) نام قومی است که در دوره ٔ فیروزاول هیجدهمین پادشاه ساسانی (383 - 459 م ). از شمال قفقاز به گرجستان و ارمنستان تاختند. رجوع به ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان چ 1</spa
شیرآورلغتنامه دهخداشیرآور. [ وَ ] (نف مرکب ) شیراور. حیوانی که شیر دهد. (آنندراج ). شیرده و شیردار. (ناظم الاطباء). || شیرافزا. گیاه یا هرچه شیر انسان یا حیوان را افزون سازد. (یادداشت مؤلف ).
سرآورلغتنامه دهخداسرآور. [ س َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ شهرستان گلپایگان دارای 590 تن سکنه . آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
شیرآورPolygalaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از شیرآوریان علفی چندساله یا درختی کوتاه یا درختچهای با حدود 500 گونه که دارای پراکنش تقریباً جهانی هستند و کرمینۀ (larva) برخی از پروانهسانان از گونههای این سرده تغذیه میکنند
سرآورواژهنامه آزادنام روستایی در نورآباد دلفان در لرستان است که دارای زمین های هموار کشاورزی است و در مسیر امام زاده ابراهیم(بابابزرگ) قرار گرفته است. ساکنان آن از طایفه حاتم هستند.