ساقییلغتنامه دهخداساقیی . (حامص ) عمل ساقی . ساقیگری . شرابداری . پیاله گردانی : غلامی را که خریدندی ... سال ششم ساقیی فرمودندی با اسب داری و قدحی از میان درآویختی . (سیاست نامه چ اقبال ص 130). شاهزاده ساقیی میکرد. (سمک عیار ج <span cla
کشت تکانشیshake cultureواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کشت در مایع که در ان با حرکت مداوم و هوادهی امکان رشد میکربهای هوازی فراهم میشود
غلت 3trill 1, shake 2, trواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زینت عبارت از تناوب سریع یک نغمه و نغمهای بالاتر از آن
ایستاموجseicheواژههای مصوب فرهنگستانموج ایستادهای در یک حوزة بسته یا نیمبسته که حرکت آونگوار آن پس از اتمام نیروی اولیه ادامه دارد
سس پنیرcheese sauceواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع سسهای سفید طعمدارشده با پنیر که عمدتاً برای پوشش دادن برخی از غذاها مانند نیرشته یا ماهی، به کار میرود
بلبله دارلغتنامه دهخدابلبله دار. [ ب ُ ب ُ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ بلبله . ساقیی که با بلبله باده پیمایی کند. (فرهنگ فارسی معین ).
بلبله گردانلغتنامه دهخدابلبله گردان . [ ب ُ ب ُ ل َ / ل ِ گ َ ] (نف مرکب ) بلبله گرداننده . ساقیی که بلبله را اطراف مجلس می گرداند : جرعه ای از دست غم ، کشتن ما را بس است این همه برپای چیست بلبله گردان او.خاقانی
آزادلغتنامه دهخداآزاد. (ص ، اِ) نوعی سوسن و صفتی از آن و آن سوسن سپید است . (قاموس ) : گلبن اندر باغ گوئی کودکی نیکوستی سوسن آزاد گوئی ساقیی زیباستی . فرخی .سوسن آزاد و شاخ نرگس بیمار جفت نرگس خوشبوی و شاخ سوسن آزاد یاراین
رامتینلغتنامه دهخدارامتین . (اِخ ) واضع چنگ و استاد در نواختن این ساز و برخی وی را با رام (رامین ) عاشق ویس یکی دانسته اند:خوشتر آید روز جنگ آواز کوس او را بگوش زآنکه مستان را سحرگه بانگ چنگ رامتین . فرخی .حاسدم گوید که شعر او بود تنها و بس بازنشناسد کس
شکردهانلغتنامه دهخداشکردهان . [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ دَ ] (ص مرکب ) که دهان شیرین دارد. شیرین دهان . شیرین لب . شکرلب . (از یادداشت مؤلف ) : شاید که آستینت بر سر زنند سعدی تا چون مگس نگردی گرد شکردهانان . سع