سانسرلغتنامه دهخداسانسر. [ س ِ ] (اِخ ) حاکم نشین ایالت شر بخش بورژ در نزدیکی لوار . دارای 2650 تن سکنه است و 2050 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. مرکز امور تجارت و شرابسازی است .
سانسرگلغتنامه دهخداسانسرگ . [ س ِ ] (اِخ ) حاکم نشین ایالت شر بخش بورژ دارای 800 تن سکنه . 540 گز از سطح دریا ارتفاع دارد.
سانسورلغتنامه دهخداسانسور. (فرانسوی ، اِ) ممیزی و تفتیش مطبوعات و مکاتیب و نمایش ها. این کلمه در زبان فارسی با افعال معین چون کردن و شدن و چی نسبت بصور زیر آید: سانسور کردن ، سانسور شدن ، سانسورچی .
سانسورینوسلغتنامه دهخداسانسورینوس . [ س ُ ] (اِخ ) از نحویون و مورخین سده ٔ سوم میلادی ایتالیا است که از او فقط کتابی بنام د دی ناتالی در نجوم و موسیقی و مذهب و تاریخ طبیعی در دست است . (تاریخ تمدن قدیم ایران ).
سلیمانیلغتنامه دهخداسلیمانی . [ س ُ ل َ / ل ِ ] (حامص ) مانند سلیمان بودن ، چون سلیمان پیامبر بر همه عالم و جن و انس سلطنت کردن : رخت بربست از آن سلیمانی چون پری شد ز خلق پنهانی . نظامی .من که دیوی شد
سانسرلغتنامه دهخداسانسر. [ س ِ ] (اِخ ) حاکم نشین ایالت شر بخش بورژ در نزدیکی لوار . دارای 2650 تن سکنه است و 2050 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. مرکز امور تجارت و شرابسازی است .
سانسرگلغتنامه دهخداسانسرگ . [ س ِ ] (اِخ ) حاکم نشین ایالت شر بخش بورژ دارای 800 تن سکنه . 540 گز از سطح دریا ارتفاع دارد.
سانسورلغتنامه دهخداسانسور. (فرانسوی ، اِ) ممیزی و تفتیش مطبوعات و مکاتیب و نمایش ها. این کلمه در زبان فارسی با افعال معین چون کردن و شدن و چی نسبت بصور زیر آید: سانسور کردن ، سانسور شدن ، سانسورچی .
سانسورینوسلغتنامه دهخداسانسورینوس . [ س ُ ] (اِخ ) از نحویون و مورخین سده ٔ سوم میلادی ایتالیا است که از او فقط کتابی بنام د دی ناتالی در نجوم و موسیقی و مذهب و تاریخ طبیعی در دست است . (تاریخ تمدن قدیم ایران ).
رنسانسلغتنامه دهخدارنسانس . [ رُ ن ِ سا ] (فرانسوی ، اِ) احیاء. بازگشت به زندگی . اعاده ٔ حیات . تولد جدید.تجدید حیات . || (اِخ ) اصطلاحاً، بطور خاص دوره ٔ تجدد و جنبشی را گویند که در پایان قرون وسطی و آغاز قرون جدید (قرن 14 - 16</spa
لیسانسلغتنامه دهخدالیسانس . (فرانسوی ، اِ) پروانه . || درجه ٔ عالی که معمولاً شامل سه سال تحصیل پس از پایان دوره ٔ کامل متوسطه است . || شهادت نامه ٔ درجه ٔ مزبور.
نسانسلغتنامه دهخدانسانس . [ ن َ ن ِ ] (ع اِ) نوعی از نسناس . (از منتهی الارب ). غول و نسناس ماده . (ناظم الاطباء).
ارسانسلغتنامه دهخداارسانس . [ اَ ن ِ ] (اِخ ) پسر اُستانِس و نوه ٔ داریوش دوم . او با سی سی گامبیس ازدواج کرد و از او دو پسر داشت : نخست داریوش کُدُمان ، دوم اُگزاث رِس و نیز دو دختر: اول ستاتیرا (زن داریوش سوم متوفاة به سال 330 ق . م .)، دوم دختری که نام وی مع