خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پلان
/pelān/
معنی
۱. نقشۀ کوچک افقی یک ساختمان که درآ« تمام جزئیات نشان داده میشود.
۲. (هنر) در سینما، صحنۀ ساکن یا متحرکی که بدون قطع کردن و در یک نوبت فیلمبرداری میشود.
۳. نقشۀ ساختار یک ساختمان، یک دستگاه، یک نوشته و مانند انها.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلان
لغتنامه دهخدا
پلان . [ ] (اِ) خوگیر زین . عرقگیر. (آنندراج ).
-
پلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: plan] pelān ۱. نقشۀ کوچک افقی یک ساختمان که درآ« تمام جزئیات نشان داده میشود.۲. (هنر) در سینما، صحنۀ ساکن یا متحرکی که بدون قطع کردن و در یک نوبت فیلمبرداری میشود.۳. نقشۀ ساختار یک ساختمان، یک دستگاه، یک نوشته و مانند انها.
-
پلان
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - طرح ، نامه . 2 - تصویر افقی مجموعة ساختمانی زمین یا جزییات ساختمان . 3 - صحنه ای از یک فیلم که در یک نوبت و بدون قطع فیلم برداری شده است ، نما (فره ).
-
پلان
فرهنگ فارسی معین
(پَ) ( اِ.) خوی گیر زین ، عرق گیر.
-
پلان
لهجه و گویش مازنی
polaan پالان
-
پلان
واژهنامه آزاد
پلان
-
پلان
واژهنامه آزاد
کلمه پلن در صحبت عامیانه تهران قدیم به معنی بفرمایید داخل
-
واژههای مشابه
-
پلان سینا
لغتنامه دهخدا
پلان سینا. [ پْلا / پ ِ ] (اِخ ) نام زن پی زو، والی سوریه در عصر ژرمانیکوس واشک هیجدهم اردوان سوم . (ایران باستان ج 3 ص 2397).
-
پلان دوج
لهجه و گویش مازنی
polaan dooj پلان دوز
-
نو پلان
واژهنامه آزاد
(کردی کلهری) کره خر. نو پالان.
-
پلان چو دویین
لهجه و گویش مازنی
polaan choo daviyen کنایه از:حیله گر بودن
-
جستوجو در متن
-
پالان
لهجه و گویش مازنی
paalaan پلان
-
plankways
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلان ها