ساکاریدفرهنگ فارسی عمید۱. اسم عمومی اجسام مرکبی که از اثر اسیدهای آلی بر اقسام قند فراهم شود.۲. دارویی که قند اساس آن باشد.
شاکوردلغتنامه دهخداشاکورد. [ شاک ْوَ ] (اِ) هاله و خرمن ماه که شایورد و شادورد نیز گویند. (ناظم الاطباء). شابورد. (برهان قاطع). شادورد. (جهانگیری ).شادورد. شایورد. (برهان قاطع). رجوع به شایورد شود. || خوابگاه . (ناظم الاطباء). || تخت پادشاهی . (ناظم الاطباء). شادورد. (برهان ). || (اِخ ) گنج هفت
شاقردلغتنامه دهخداشاقرد. [ ق ِ ] (اِخ )نام قریه ٔ بزرگی است واقع میان دقوقاء و اربل به عراق عرب و در آن دژ کوچکی باشد. (از معجم البلدان ).
شقرتلغتنامه دهخداشقرت . [ ش َ رَ ] (از ع ، اِ) شقرة. رنگ آنکه اشقر است . رنگی میان سرخی و زردی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به شقرة و غیاث اللغات شود.