بیرحمیفرهنگ مترادف و متضاد۱. اعتساف، ستمگری، سختدلی، سنگدلی، شقاوت، قساوت ۲. جورپیشگی، ستمگری، ظلم ≠ ترحم
بی مروتیلغتنامه دهخدابی مروتی . [ م ُ رُوْ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل بی مروّت . درشتی و سختدلی و بی رحمی و ظلم و تعدی . (ناظم الاطباء). ستمگری . ناجوانمردی . نامردمی . بی مردانگی .
تداوم گناهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات داوم گناه، لجاجت در گناهکاری، عدم اظهار پشیمانی، توبه نکردن، گردنکشی، سرسختی سختدلی، بیرحمی اصلاحناپذیری، نامرد گمراهی، ضلالت، بیتقوایی