وابلدیکشنری عربی به فارسیسدبندي , رگبارگلوله , بطورمسلسل بيرون دادن , شليک , تيرباران , شليک بطور دسته جمعي , شليک کردن , بصورت شليک درکردن , رگبار
دروفرامانلغتنامه دهخدادروفرامان . [ دُ ف َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . کلمه ٔ دروفرامان مخفف دورود و فرامان است چون فرامان و قرای تابعه ٔ آن بین دو رودخانه ٔ مهم قره سو و گاماسیاب واقع و دو رود مذکور در این دهستان به هم ملحق می شوند و تشکیل رودخانه صیمره را میدهند.دهست
خرم آبادلغتنامه دهخداخرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) شهرستان خرم آباد یا منطقه ٔ لرستان ، یکی از شهرستانهای مهم استان ششم کشور بوده و خلاصه ٔ مشخصات آن بشرح زیر است : حدود: از شمال به شهرستان نهاوند، از شمال خاوری بشهرستان بروجرد، از خاور برودخانه ٔ سزار و آب دورود مخمل کوه ، از جنوب خاور برودخ
طبقات اجتماعلغتنامه دهخداطبقات اجتماع . [ طَ ب َ ت ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم متفاوتند. مقریزی در رساله ٔ اغاثةالامة بکشف الغمة طبقات اجتماع را بدینسان تقسیم کرده است : 1 - اهل دولت . 2</
خالصهلغتنامه دهخداخالصه . [ ل ِ ص َ / ص ِ ] (ع ص ) بی آمیغ. (منتهی الارب ): غب خالصه ؛ تب نوبه که شطرالغب و ربعنباشد. || (اِ) زمین و ملک پادشاهی که به جاگیر کسی نباشد. (آنندراج ). ملک دولتی . مسعود کیهان تاریخ املاک خالصه ٔ ایران را چنین می آورد: خالصجات عبارت