سرسامیلغتنامه دهخداسرسامی . [ س َ ] (ص نسبی ) کسی که مبتلای مرض سرسام باشد. (آنندراج ) : بی نضج دولت او سرسامی است عالم کز فتنه هر زمانش بحران تازه بینی . خاقانی .سرسامی است عالم و عدل است نضج اونضج از دوای عافیت آور نکوتر است .<